نقد و بررسی کامل فیلم Mickey 17

نقد و بررسی کامل فیلم Mickey 17 ساخته بونگ جون-هو

مقدمه‌ای بر بونگ جون-هو و انتظارات از یک نابغه

 

نام بونگ جون-هو در سینمای جهان با فیلم‌هایی چون «خاطرات مرگ» و «پاراسایت» عجین شده است. او نه فقط به عنوان یک کارگردان موفق کره‌ای، بلکه به عنوان یکی از چهره‌های مهم سینمای جهانی شناخته می‌شود. از زمانی که «پاراسایت» توانست اسکار بهترین فیلم را ببرد و تاریخ‌ساز شود، سطح انتظارات از آثار بعدی او به شدت بالا رفت. فیلم Mickey 17، تازه‌ترین ساخته این کارگردان، قرار بود ادامه‌دهنده همان مسیر موفقیت و نوآوری باشد، اما آیا واقعاً توانست در قامت یک شاهکار ظاهر شود؟ این همان چیزی است که در این مقاله به‌صورت موشکافانه بررسی خواهیم کرد.

بونگ جون-هو همیشه به‌عنوان کارگردانی شناخته می‌شود که مرزهای میان ژانرها را از بین می‌برد. او در «پاراسایت» با ترکیب کمدی سیاه، درام خانوادگی و انتقاد اجتماعی، اثری خلق کرد که مخاطب را شگفت‌زده کرد. اما در Mickey 17، این ترکیب چقدر کارآمد بوده است؟ آیا هنوز هم آن جادوی روایت‌گری در کارهایش دیده می‌شود یا خیر؟

بونگ-جون-هو

از پاراسایت تا Mickey 17؛ مسیر پرفراز و نشیب یک کارگردان

 

تفاوت اصلی Mickey 17 با آثار قبلی بونگ جون-هو در رویکرد استودیویی آن است. برخلاف فیلم‌هایی که تحت کنترل کامل خلاقانه او بودند، این بار کار با یک بودجه 100 میلیون دلاری و یک تیم بازیگری هالیوودی انجام شده است. این موضوع نه‌تنها آزادی عمل او را کاهش داده، بلکه آثار منفی خودش را هم در نیمه دوم فیلم نشان داده است.

میراث خاطرات مرگ و استانداردهای بالا

 

«خاطرات مرگ» را بسیاری به عنوان بهترین اثر بونگ جون-هو می‌دانند؛ فیلمی که هم در فرم، هم در روایت و هم در شخصیت‌پردازی فوق‌العاده عمل کرد. استانداردی که این فیلم برای بونگ جون-هو به جا گذاشت، در ذهن مخاطبان باقی ماند و طبیعی است که هر اثر جدید او با این فیلم مقایسه شود. Mickey 17 اما از این لحاظ کاملاً عقب‌تر است. اگر «خاطرات مرگ» شاهکاری بود که در آن از سیاست خبری نبود و تمام تمرکز روی روایت بود، در Mickey 17 این تمرکز به شدت از بین رفته است.

فیلم خاطرات قتل Memories of Murder 2003
 

داستان فیلم Mickey 17؛ ترکیب علم تخیلی با کمدی سیاه

 

طرح داستان و شخصیت‌پردازی

 

Mickey 17 اقتباسی است از رمانی علمی-تخیلی به نام Mickey 7. داستان حول محور یک انسان قابل‌تولید مجدد به نام میکی می‌چرخد که به عنوان یک «قربانی آزمایشگاهی» در مأموریتی فضایی ثبت نام می‌کند. این قربانی بارها و بارها کشته می‌شود تا تیم علمی بتواند اطلاعات حیاتی کسب کند. اما سؤال کلیدی اینجاست که آیا انسانیت با امکان تولید مجدد، بی‌ارزش می‌شود؟

شخصیت میکی، با تمام آسیب‌پذیری‌ها، کنجکاوی‌ها و تلاشش برای بقا، به خوبی پرداخته شده و در نیمه اول فیلم، بیننده را با خود همراه می‌سازد. اما هرچه فیلم جلوتر می‌رود، این همراهی جای خود را به سرخوردگی می‌دهد؛ چرا که مسیر شخصیت‌پردازی به ناگاه به سمت شعارهای سیاسی و کلیشه‌های داستانی منحرف می‌شود.

سوژه‌ای ناب که می‌توانست شاهکار باشد

 

ایده‌ی اصلی فیلم بی‌نظیر است. ترکیب حیات مصنوعی، تولید مثل انسانی و فلسفه‌ی قربانی شدن برای بقای جمعی، می‌تواند دست‌مایه‌ای باشد برای خلق یک شاهکار. همان‌طور که فیلم در ۵۰ دقیقه ابتدایی‌اش هم نوید چنین چیزی را می‌دهد. اما در نیمه دوم، این پتانسیل با تمرکز بیش از حد روی مسائل سیاسی و طنز کاریکاتورگونه، به هدر می‌رود.

میکی 17

تحلیل عملکرد بازیگران در فیلم

 

رابرت پتینسون؛ بازی درخشان در دو نقش

 

بدون شک نقطه درخشان Mickey 17، بازی رابرت پتینسون است. او در دو نقش متفاوت ظاهر می‌شود و هر دو را با پختگی، ظرافت و عمق قابل‌تحسینی ایفا می‌کند. کسی که شاید روزگاری با «توالایت» شناخته می‌شد، حالا به یکی از جدی‌ترین بازیگران سینمای جهان تبدیل شده است. پتینسون با بازی در این فیلم بار دیگر نشان داد که چقدر در انتخاب نقش‌های خاص وسواس دارد.

در صحنه‌های پیچیده‌ای مثل شام داخل سفینه یا سکانس‌های بیرون از فضا، بازی او به‌قدری درخشان است که باعث بالا رفتن کیفیت کلی فیلم می‌شود. او با استفاده از حرکات بدن، حالات چهره و تن صدای خود، به شخصیت‌هایش جان می‌بخشد.

رابرت پتینسون

مارک رافالو و تونی کولت؛ حضوری ناامیدکننده

 

برخلاف پتینسون، حضور مارک رافالو و تونی کولت در این فیلم چیزی جز ناامیدی نیست. بازی رافالو در نقش کاریکاتوری یک سیاستمدار کاملاً از عمق تهی است. طنز او مصنوعی، و شخصیتش بیشتر به یک تقلید سطحی از دونالد ترامپ شباهت دارد تا یک شخصیت سینمایی واقعی.

تونی کولت، با آن‌که سابقه خوبی در سینما دارد، اما در این فیلم هماهنگی خوبی با فضای داستان ندارد. دیالوگ‌ها سطحی، بازی‌ها اغراق‌آمیز و موقعیت‌ها بی‌ربط به داستان هستند. این دو بازیگر بزرگ به جای اینکه مکمل پتینسون باشند، بیشتر موجب پایین آمدن کیفیت فیلم شده‌اند.

مارک رافالو

فضای سیاسی در Mickey 17؛ از کنایه تا شعار

 

انتقاد از نگاه ضدسرمایه‌داری اغراق‌شده

 

در فیلم «Mickey 17»، مانند بسیاری دیگر از آثار اخیر بونگ جون-هو، مفاهیم ضدسرمایه‌داری به‌وضوح به تصویر کشیده شده‌اند. البته این‌بار دیگر آن ظرافت و پختگی که در «پاراسایت» شاهدش بودیم، جای خود را به شعاری‌گویی‌های خسته‌کننده داده است. به‌جای اینکه پیام اجتماعی در لایه‌های داستان پنهان شود، به‌صورت مستقیم و بی‌واسطه به مخاطب تحمیل می‌شود؛ گویی تماشاگر باید با چکش مفاهیم سیاسی بر سرش کوبیده شود!

نیمه دوم فیلم به طرز قابل‌توجهی از یک روایت علمی-تخیلی هیجان‌انگیز فاصله می‌گیرد و وارد حوزه‌ای می‌شود که بیشتر به نمایشنامه‌های سیاسی دانشگاهی شباهت دارد. این بخش فیلم با ورود شخصیت‌هایی با طراحی و دیالوگ‌های کاریکاتورگونه، فضای نقد اجتماعی را از یک بحث فلسفی تبدیل به شعاری تند کرده و جذابیت فیلم را کاهش داده است.

مشکل اصلی در اینجاست که برخلاف «پاراسایت»، که نقدش از نظام طبقاتی به‌طرز هنرمندانه‌ای با داستان گره خورده بود، در Mickey 17 این مفاهیم به‌صورت جدا از ساختار داستان به فیلم تزریق شده‌اند. نتیجه آن‌که مخاطب، به‌جای همذات‌پنداری با شخصیت‌ها، احساس می‌کند وارد جلسه‌ای آموزشی با محوریت تئوری‌های اقتصادی و سیاسی شده است.

 

شخصیت‌سازی کاریکاتوری ترامپ؛ اشتباهی بزرگ؟

 

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات فیلم، استفاده از شخصیتی است که به‌وضوح تداعی‌کننده دونالد ترامپ است. تصویری کلیشه‌ای و سطحی که توسط مارک رافالو ایفا می‌شود، نه تنها کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند، بلکه بیشتر باعث خنده‌های بی‌مورد و حتی گاهی خشم مخاطب می‌شود.

این‌که یک فیلم بخواهد موضع‌گیری سیاسی داشته باشد، در ذات خود منفی نیست. اما وقتی این موضع‌گیری به‌صورت بسیار مستقیم، تحمیلی و فاقد خلاقیت سینمایی ارائه می‌شود، دیگر نه فقط خسته‌کننده، بلکه آزاردهنده هم می‌شود. شخصیت ترامپ‌گونه فیلم نه طنز است، نه تهدید، نه حتی کنایه؛ فقط یک موجود کارتونی است که فضای فیلم را از حالت درام علمی-تخیلی بیرون می‌آورد و به سطحی‌ترین فرم ممکن می‌کشاند.

در حالی که نیمه اول فیلم به‌خوبی توانسته بود تماشاگر را با خود همراه کند، نیمه دوم با چنین شخصیت‌سازی‌هایی ضربه بزرگی به روایت وارد می‌کند. گویی فیلم از یک ایده خلاقانه، به تریبونی برای بروز دغدغه‌های سیاسی شخصی بدل می‌شود؛ دغدغه‌هایی که بهتر بود در مقاله‌ای در نیویورک تایمز مطرح می‌شد، نه در یک فیلم علمی‌تخیلی با بودجه‌ای عظیم.

نقاط قوت فیلم؛ نیمه اول پرقدرت

 

شوخی‌های نرم و فلسفه انسانی

 

نیمه اول فیلم Mickey 17 واقعاً امیدوارکننده است. با فضایی طنزآلود، اما در عین حال فلسفی، وارد دنیای شخصیت اصلی می‌شویم؛ دنیایی که در آن انسان‌ها دیگر یکتایی ندارند و می‌توانند تولید شوند، تکرار شوند، و بارها قربانی شوند. این ایده فوق‌العاده نه‌تنها یک مضمون عمیق فلسفی درباره ماهیت انسانیت و فردیت را مطرح می‌کند، بلکه آن را در بستری سرگرم‌کننده و پرتنش نیز روایت می‌کند.

شوخی‌ها در این بخش بسیار هوشمندانه‌اند؛ شوخی‌هایی که نه سطحی‌اند و نه توهین‌آمیز. بلکه رگه‌هایی از طنز سیاه دارند و مفاهیم فلسفی عمیقی را زیرپوستی منتقل می‌کنند. برای مثال، سکانس‌هایی که شخصیت میکی در مواجهه با نسخه‌های قبلی خود قرار می‌گیرد، سؤالاتی اساسی درباره هویت، خودآگاهی و مرگ را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند.

صحنه‌های خلاقانه و کارگردانی چشم‌گیر

 

صحنه‌هایی مثل خروج میکی از سفینه در فضای بی‌وزنی، یا صحنه شام که همزمان هم طنز است، هم تنش‌زا، از اوج‌های فیلم محسوب می‌شوند. این لحظات دقیقاً همان نقاطی هستند که ما را به یاد توانایی‌های ویژه بونگ جون-هو در ساخت صحنه‌های درگیرکننده می‌اندازند.

او در این صحنه‌ها با استفاده از تکنیک‌های بصری، موسیقی، و حرکات بازیگران، حس خاصی از فضا و وضعیت را منتقل می‌کند. بیننده کاملاً در محیط فیلم غوطه‌ور می‌شود و حتی گاهی نفسش در سینه حبس می‌شود. این مهارت بصری، همان چیزی است که بونگ جون-هو را از بسیاری از کارگردان‌های متوسط هالیوود متمایز می‌کرد و هنوز هم در نیمه اول فیلم باقی مانده است.

تحلیل ساختار کلی فیلم Mickey 17؛ از روایت تا تدوین

 

ساختار روایی دوپاره؛ سقوط از اوج به حضیض

 

یکی از نقاط ضعف عمده Mickey 17 ساختار روایی دوپاره آن است. در حالی که نیمه اول فیلم بسیار منسجم، پرجاذبه و هوشمندانه روایت می‌شود، نیمه دوم ناگهان دچار انحراف شدید می‌شود. این انحراف نه تنها در فرم بلکه در محتوا و روح داستان نیز مشهود است. از لحظه‌ای که مضامین سیاسی به شکل افراطی وارد فیلم می‌شوند، روند روایی انسجام خود را از دست می‌دهد و مخاطب احساس می‌کند وارد دنیای کاملاً متفاوتی شده است.

نویسندگی فیلم به‌گونه‌ای است که انگار دو نویسنده کاملاً مختلف روی آن کار کرده‌اند؛ یکی با ذوق، باهوش و آشنا به ساختارهای درام علمی-تخیلی، و دیگری با تمرکز بر پیام‌های سیاسی و بدون درک لازم از روایت سینمایی. همین دوگانگی باعث شده که فیلم در پایان تجربه‌ای ناقص برای تماشاگر بر جا بگذارد.

تونی کولت

تدوین و جلوه‌های ویژه؛ تکنیکی اما نه هنری

 

از نظر تکنیکی، Mickey 17 فیلمی بسیار حرفه‌ای است. جلوه‌های ویژه سطح بالایی دارد و کیفیت تصویر و صدا در سطح آثار برتر هالیوودی است. اما سؤال اصلی اینجاست که آیا این کیفیت تکنیکی توانسته به ارتقای محتوای فیلم کمک کند؟ پاسخ صادقانه: نه چندان.

تدوین در نیمه اول، به‌ویژه در سکانس‌های فضایی و علمی-تخیلی، بسیار خوب عمل می‌کند. اما در نیمه دوم که داستان پیچیده می‌شود، تدوین نیز گویی سردرگم شده و بسیاری از صحنه‌ها بی‌هدف یا کش‌دار به نظر می‌رسند. جلوه‌های ویژه چشمگیرند، اما گاه تنها برای پر کردن زمان به کار رفته‌اند، نه برای پیشبرد داستان.

مقایسه با آثار مشابه؛ وقتی نتفلیکس هم بهتر عمل می‌کند!

 

در دنیای سینمای امروز، فیلم‌های علمی-تخیلی متعددی با بودجه‌های کلان ساخته می‌شوند، از جمله آثار پلتفرم‌هایی مثل نتفلیکس. یکی از مقایسه‌های جالب می‌تواند فیلم Mickey 17 با فیلم‌هایی چون «Atlas» (با بازی جنیفر لوپز) باشد. گرچه Atlas نیز فیلمی متوسط بود، اما حداقل تلاش کرد در چهارچوب روایت خود باقی بماند و پیامش را بی‌واسطه فریاد نزند.

فیلم اطلس

در مقابل، Mickey 17 که از کارگردانی در سطح بونگ جون-هو بهره می‌برد، نه تنها در حفظ انسجام روایی شکست می‌خورد، بلکه گاه از لحاظ شخصیت‌پردازی و منطق داستانی نیز عقب‌تر از آثار مشابه قرار می‌گیرد. این موضوع بسیار نگران‌کننده است، زیرا نشان می‌دهد حتی نام‌های بزرگ نیز می‌توانند زیر فشار استودیوها یا اصرار به انتقال پیام‌های سیاسی، آثارشان را فدا کنند.

 

جمع‌بندی؛ Mickey 17، اثری با پتانسیل بالا و نتیجه‌ای ناامیدکننده

 

Mickey 17 فیلمی است که با ایده‌ای ناب و پتانسیلی چشمگیر آغاز می‌شود. نیمه اول فیلم نمونه‌ای عالی از کمدی سیاه در بستر علمی-تخیلی است، با بازی‌های درخشان به‌ویژه از رابرت پتینسون و صحنه‌هایی که می‌توانند در ذهن مخاطب ماندگار شوند. اما همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، ورود اغراق‌آمیز سیاست، روایت را به سمت شعار و سطحی‌نگری می‌کشاند.

در پایان، باید گفت که Mickey 17 فیلمی نیست که ارزش دیدن نداشته باشد؛ بلکه فیلمی است که باید با درک دقیق‌تری تماشا شود. نباید از آن انتظار شاهکاری چون «خاطرات مرگ» یا «پاراسایت» را داشت، اما در عین حال، نباید فراموش کرد که هنوز هم لحظاتی از آن می‌تواند سرگرم‌کننده و حتی تأمل‌برانگیز باشد.

 

پرسش‌های متداول  

۱. آیا فیلم Mickey 17 ارزش تماشا دارد؟
بله، به‌رغم مشکلات ساختاری و سیاسی، فیلم در نیمه اول بسیار جذاب و دیدنی است.

۲. بهترین بازیگر فیلم چه کسی است؟
بدون شک رابرت پتینسون با بازی در دو نقش، ستاره اصلی فیلم است.

۳. آیا فیلم پیام سیاسی خاصی دارد؟
بله، نگاه ضدسرمایه‌داری و شخصیت‌سازی مشابه دونالد ترامپ از مضامین پررنگ فیلم است.

۴. فیلم برای چه کسانی مناسب نیست؟
اگر از فیلم‌هایی با پیام‌های سیاسی شعاری خوشتان نمی‌آید، ممکن است با بخش‌هایی از Mickey 17 مشکل داشته باشید.

۵. آیا Mickey 17 نسبت به آثار قبلی بونگ جون-هو موفق‌تر است؟
خیر، نسبت به فیلم‌هایی چون «پاراسایت» یا «خاطرات مرگ»، Mickey 17 اثری ضعیف‌تر محسوب می‌شود.

 

لطفاً فراموش نکنید که نظر خود را درباره این مقاله بنویسید و آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.

اشتراک‌گذاری

فهرست مطالب

مقالات مرتبط

3 هفته پیش
پیشنهادات فیلم و سریال، نقد و بررسی فیلم و سریال
3 ماه پیش
نقد و بررسی فیلم و سریال
3 ماه پیش
اخبار دنیای فیلم و سریال، نقد و بررسی فیلم و سریال
3 ماه پیش
پیشنهادات فیلم و سریال، نقد و بررسی فیلم و سریال
3 ماه پیش
حواشی بازیگران، نقد و بررسی فیلم و سریال
3 ماه پیش
دسته‌بندی نشده، اخبار دنیای فیلم و سریال، نقد و بررسی فیلم و سریال
نقد و بررسی

از دیدگاه بینندگان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 + 4 =

سریال

بزودی | بروزشده

بزودی
هیچ داده ای یافت نشد
پیمایش به بالا
همراه ما باشید

ارایه آخرین اخبار و فیلم های ایران و جهان

ارایه آخرین اخبار و فیلم های ایران و جهان

درخواست فیلم و سریال