
ترفندهای سینمایی که ذهن شما را منفجر میکنند
- مدیر سایت
- بدون دیدگاه
- پشت صحنه و حقایق جالب, فکتهای سینمایی
۱. ترفند برعکسسازی و کنترل سرعت؛ ساده اما فوقالعاده موثر
شاید برایتان جالب باشد بدانید که برخی از خطرناکترین صحنههای فیلمها، در واقع نهتنها خطرناک نیستند، بلکه با ترفندهای سادهای ساخته شدهاند. یکی از این تکنیکها استفاده از فیلمبرداری معکوس و تغییر سرعت پخش است. به عنوان مثال، در یک صحنه معروف از فیلم شلوک جونیور (محصول ۱۹۲۴)، بازیگر اصلی بسیار نزدیک به قطار حرکت میکند بهطوریکه به نظر میرسد تا لحظهای دیگر له خواهد شد! اما در واقعیت، تمام این سکانس به شکل معکوس فیلمبرداری شده است.
قطار و بازیگر هر دو در جهت عقب حرکت میکنند، و آن هم با سرعتی بسیار کم، حتی کمتر از ۱۰ کیلومتر بر ساعت. سپس در تدوین نهایی، فیلم را معکوس و با سرعت بیشتر پخش میکنند. نتیجه؟ یک صحنهی پرهیجان، دلهرهآور و کاملاً واقعی که در اصل هیچ خطری نداشته است.
این تکنیک تا به امروز نیز کاربرد دارد. حتی در فیلمهای مدرن مانند جان ویک یا مدمکس، همین ترفند برای ساخت صحنههای تعقیب و گریز با خودروها یا مبارزات رزمی پرسرعت استفاده میشود. سرعت پخش را دستکاری میکنند تا ضرباهنگ صحنه بیشتر شود، اما در واقع بازیگران با سرعت پایینتری حرکت میکنند تا ایمنی حفظ شود.
در دنیایی که فناوری CGI همهچیز را ممکن کرده، این تکنیک ساده، هنوز هم جایگاه خود را دارد؛ چراکه باورپذیرتر و از نظر بودجه مقرونبهصرفهتر است.
۲. آندر کرنکینگ؛ فریب سرعت با فریمها
یکی دیگر از تکنیکهای جذاب سینمایی که همچنان در بسیاری از فیلمهای روز مورد استفاده قرار میگیرد، آندر کرنکینگ (Undercranking) نام دارد. این ترفند زمانی استفاده میشود که بخواهند سرعت حرکت در تصویر بیش از واقعیت بهنظر برسد. شیوهی کار چگونه است؟ بسیار هوشمندانه!
استاندارد فیلمبرداری در صنعت سینما ۲۴ فریم بر ثانیه است. حال اگر فیلمی با ۱۰ فریم بر ثانیه ضبط شود و سپس در پخش نهایی با همان ۲۴ یا ۳۰ فریم اجرا شود، حرکات بازیگران یا خودروها سه برابر سریعتر دیده میشود. این یعنی بدون هیچ شتابدهی نرمافزاری، صحنهها پرهیجانتر و سریعتر خواهند بود.
مثالی عالی از این تکنیک را میتوان در صحنههای مبارزه فیلم جان ویک دید. ضربات، فرارها، پرشها و حرکات بدنی همه به شکل طبیعی فیلمبرداری میشوند اما با آندر کرنکینگ، ریتمی انفجاری پیدا میکنند. نکتهای جالب: اگر در این صحنهها به دود اگزوز ماشینها یا حرکت موهای بازیگران دقت کنید، متوجه میشوید که آنها کمی غیرطبیعی هستند؛ چراکه سرعت آنها نسبت به محیط اطراف بیشتر شده است.
آندر کرنکینگ سالهاست که یکی از ترفندهای محبوب بدلکارها و کارگردانان اکشنساز است؛ ابزاری ساده برای القای سرعت، بدون نیاز به ریسکهای بالا.
۳. فرش جادویی و کابلهای پرنده؛ راز دویدنهای خارقالعاده
بارها در فیلمهایی مانند اونجرز یا آندرورلد دیدهایم که قهرمان داستان با سرعت غیرقابلباوری شروع به دویدن میکند، طوری که گویی نیرویی ماورایی دارد. اما آیا واقعاً بازیگر یا بدلکار میتواند با این سرعت بدود؟ پاسخ منفی است؛ اینجا پای فرش جادویی در میان است!
در این ترفند، فرشی بلند (حدود ۳۰ الی ۴۰ متر) بر روی زمین پهن میشود و بازیگر روی آن شروع به دویدن میکند. همزمان، این فرش با یک وسیله نقلیه، با سرعت بالا کشیده میشود و این باعث میشود دویدن بازیگر تا سرعت ۴۰ کیلومتر در ساعت برسد—بدون اینکه بازیگر واقعاً اینچنین بدود.
در صحنههایی که زمین صاف نیست یا باید پرشهایی انجام شود، از کابلهایی استفاده میشود که نهتنها بازیگر را به جلو میکشد، بلکه بخشی از وزنش را نیز تحمل میکنند تا تعادل او حفظ شود. در فیلم اونجرز، زمانی که کاپیتان آمریکا از سایر نیروهای واکاندا جلو میزند، دقیقاً از همین ترفند استفاده شده است.
این روشها، دو هدف اصلی دارند: اول، ایمنی بدلکاران؛ دوم، خلق صحنهای که بیننده باور کند قدرت و سرعت قهرمان داستان فراتر از حد طبیعی است.
۴. ترفندهای تعویض بدلکار با بازیگر؛ در یک چشم بر هم زدن
تا حالا شده هنگام تماشای یک صحنه اکشن از خود بپرسید که «کی بدلکار جای بازیگر اصلی رو گرفت؟» احتمالاً خیلی وقتها این جابهجایی را اصلاً متوجه نمیشوید. چرا؟ چون سینما در این زمینه به سطحی از مهارت رسیده که تعویض بازیگر با بدلکار در عرض یک ثانیه انجام میشود، بدون آنکه شما حتی شک کنید.
یکی از ترفندهای رایج، استفاده از مانعهای دیداری مانند ستون، در، مانع یا حتی دوربین است. مثلاً در فیلم بیبی درایور، بدلکار پشت فرمان خودروست. اما وقتی خودرو از پشت یک ستون عبور میکند، ناگهان بازیگر اصلی از ماشین پیاده میشود. شما هیچگاه نمیبینید که جابهجایی اتفاق افتاده، ولی کاملاً اتفاق افتاده است.
یا در فیلم نیکد گان، بدلکار پشتک میزند و پشت مبل فرود میآید، سپس بازیگر اصلی از پشت مبل بیرون میآید. ترفندی که هم ساده است و هم بسیار مؤثر.
یکی از جالبترین نمونهها مربوط به فیلم اکسترکشن است. در یکی از صحنهها، قرار بود کریس همسورث از بام ساختمانی به بام دیگر بپرد. این کار برای خودش غیرممکن بود، پس با یک تدوین بسیار دقیق و فیلمبرداری دستی، این جابهجایی بین بدلکار و بازیگر در چشم بر هم زدنی انجام شد.
۵. خطای دید و دوربین معلق؛ فریبهای فضایی
در فیلمهایی مانند ارباب حلقهها یا اینترستلار، بارها دیدهایم که شخصیتها در فضا معلق هستند یا اجسام غولآسا در حال حرکتند. اما اغلب این صحنهها با حرکت دادن دوربین و استفاده از تکنیکهای خطای دید ساخته میشوند، نه جلوههای ویژهی گرانقیمت.
در فیلم ادیسه فضایی 2001 ساخته استنلی کوبریک، برای نشان دادن حرکت نرم و بیوزنی سفینه در فضا، از یک ماکت ساده و صفحهی سیاه استفاده شد. ماکت اصلاً حرکت نمیکرد. این دوربین بود که با سرعتی بسیار ملایم حرکت میکرد و توهم حرکت سفینه را ایجاد میکرد.
همین ترفند بعدها در جنگ ستارگان و فیلمهای کریستوفر نولان مانند اینترستلار استفاده شد. نکته مهم این است که وقتی دوربین به آرامی بچرخد، مغز بیننده تصور میکند که این سوژه است که در حال حرکت است، نه دوربین.

۶. بازی با دوربین در فضای بیوزنی؛ از استنلی کوبریک تا کریستوفر نولان
دوربین در دنیای سینما چیزی فراتر از یک ابزار ثبت تصویر است؛ گاهی خودش یک شخصیت مستقل در صحنه میشود و حس را منتقل میکند. این قضیه در فیلمهایی که در فضا جریان دارند بسیار پررنگتر میشود؛ جایی که خبری از جاذبه نیست و حرکت باید نرم، شناور و بیصدا باشد.
استنلی کوبریک در فیلم ادیسه فضایی 2001 یکی از اولین کارگردانهایی بود که این مفهوم را درک کرد و اجرا کرد. او بهجای آنکه ماکتهای بزرگ و پیچیده را در فضا معلق کند، دوربین را با دقت خاصی حرکت میداد تا بیننده اینطور احساس کند که سفینهها در فضای بیوزن حرکت میکنند. در واقع، ماکتها ایستا بودند و فقط دوربین حرکت میکرد.
سالها بعد، همین تکنیک با پیشرفت ابزارهای فیلمبرداری در فیلمهایی مانند جنگ ستارگان، اینترستلار و گرویتی به کار گرفته شد. اما تفاوت در این بود که حالا با کمک بازوهای روباتیک و سیستمهای کنترلشده، این حرکتها بسیار دقیقتر و هماهنگتر شده بودند.
کریستوفر نولان در اینترستلار با ساخت ماکتهای واقعی سفینه و استفاده از دوربینهایی با حرکات فوقالعاده نرم، توانست صحنههایی واقعگرا و تأثیرگذار خلق کند که بینندهها را کاملاً درگیر فضا و شرایط فیزیکی آن کرد. او حتی در بسیاری از مواقع از CGI استفاده نکرد تا همهچیز باورپذیرتر باشد.
این روش نهتنها جلوههای ویژه را سادهتر میکند، بلکه باعث میشود حس اصالت در فیلم باقی بماند. حرکتی ظریف از دوربین، ذهن شما را فریب میدهد و شما فکر میکنید جسم در حال حرکت است.
۷. انقلاب در فضا: اتاق نور آلفونسو کوارون در «جاذبه»
در سال ۲۰۱۳، کارگردان برجستهی مکزیکی، آلفونسو کوارون، با ساخت فیلم جاذبه (Gravity)، نگاه تازهای به فیلمبرداری در فضا ارائه داد. او برای خلق توهم بیوزنی در فضا، دیگر سراغ هواپیماهای شبیهساز گرانقیمت یا بدلکاری پیچیده نرفت؛ بلکه یک ابتکار مهندسی خلق کرد: اتاق نور.
اتاق نور، مکعبی غولپیکر با صفحههایی LED در تمام جهات بود. این صفحات تصاویر شبیهسازیشده از فضا را پخش میکردند و بازیگران در وسط آن قرار میگرفتند. در این محیط، دوربین نیز روی بازوهای رباتیک بسیار دقیق نصب شده بود و مطابق با تصویر زمینه حرکت میکرد. این هماهنگی باعث میشد حتی اگر بازیگر ثابت نشسته باشد، بیننده احساس کند او در حال چرخش، سقوط یا پرواز در فضاست.
این تکنیک بهگونهای طراحی شده بود که تمام حرکات بازیگر با فضای اطرافش همخوانی داشت، بدون اینکه نیازی به پردهی سبز یا جلوههای ویژهی سنگین باشد. کوارون با این روش توانست ۷ جایزهی اسکار از جمله بهترین کارگردانی را برای فیلم جاذبه کسب کند.
ایدهی اصلی این تکنیک از فیلمهای قبلی کوارون، مانند هری پاتر و زندانی آزکابان آمده بود، جایی که پرواز جادوگرها باید به شکلی باورپذیر تصویر میشد. او همان تجربه را به سطحی بالاتر رساند و برای همیشه نحوهی ساخت فیلمهای فضایی را متحول کرد.
۸. مرد نامرئی و ترفند حذف بازیگر با لباس سبز
نمایش شخصیتی که نامرئی است، همیشه یکی از چالشهای سینما بوده است. از سینمای کلاسیک گرفته تا فیلمهای مدرن، خلق یک مرد نامرئی نیاز به خلاقیت و دقت فراوان دارد. در گذشته، بازیگر لباسی تماماً مشکی میپوشید و با زمینهی سیاه ترکیب میشد. لباس بیرونی او مشخص بود، اما خودش دیده نمیشد. این کار با استفاده از فیلمبرداری چندلایه و ترکیب تصاویر انجام میشد.
امروزه، این تکنیک با استفاده از لباس سبز (Green Suit) سادهتر شده است. بازیگر یا بدلکار لباس سبز میپوشد، و سپس در مرحله تدوین با نرمافزارهای جلوههای ویژه، او را حذف میکنند. این کار برای صحنههای عادی بسیار ساده است، اما وقتی صحنههای اکشن و تعامل فیزیکی مطرح باشد، کار پیچیدهتر میشود.
برای چنین صحنههایی از بازوهای رباتیک استفاده میشود که دقیقاً جای دوربین را حفظ میکنند. به این ترتیب، دو برداشت از یک صحنه با دو بازیگر متفاوت، کاملاً هماهنگ ثبت میشود و در ترکیب نهایی بهگونهای به نظر میرسد که فرد نامرئی واقعا در حال تعامل با محیط است.
در فیلمهایی مانند مرد نامرئی، این تکنیک به اوج خود رسید. مثلاً وقتی بازیگر به هوا بلند میشود یا کسی را به دیوار میکوبد، در واقع همهچیز با دقت بینظیر با بدلکار و ربات فیلمبرداری شده است. نتیجه؟ یک نمایش بینقص و باورنکردنی.
۹. اشیای معلق و ترفندهای «هری پاتر»
یکی از دلایل محبوبیت فیلمهای هری پاتر، جلوههای ویژهای بود که برای نمایش جادو به کار میرفت. بهویژه صحنههایی که در آن اشیاء خود بهخود حرکت میکردند، مانند کتابهایی که بهتنهایی پرواز میکردند و در قفسه قرار میگرفتند.
برای خلق این صحنهها، از افرادی استفاده میشد که لباس سبز مخصوص میپوشیدند و اشیاء را با دقت حرکت میدادند. سپس در مرحله پستولید، این افراد از تصویر حذف میشدند و تنها جسم در حال حرکت باقی میماند. این تکنیک، بسیار ساده اما فوقالعاده مؤثر بود.
همچنین در برخی موارد برای نشان دادن معلق بودن اشیاء یا شخصیتها، باز هم از همان تکنیک قفل دوربین و حرکات دقیق استفاده میشد تا دو تصویر دقیقاً برهم منطبق شوند. همین ظرافت در تولید، باعث میشد باورپذیری صحنهها بسیار بالا باشد.

این ترفندها، هرچند امروزه ممکن است بهوسیلهی CGI پیشرفتهتر جایگزین شده باشند، اما هنوز هم برای ساخت فیلمهایی با بودجهی محدود و حس طبیعی، کاربردی و مؤثر هستند.
۱۰. آیندهی ترفندهای سینمایی؛ از LED Walls تا هوش مصنوعی
صنعت سینما هر روز در حال پیشرفت است و ترفندهای فیلمسازی نیز همگام با آن تکامل مییابند. یکی از جدیدترین تکنولوژیهایی که جایگزین پرده سبز شده، استفاده از دیوارهای LED (LED Walls) است. این دیوارها با وضوح بالا، پسزمینههای زندهای را نمایش میدهند که در زمان واقعی تغییر میکنند و با حرکات دوربین هماهنگ هستند.
در فیلمهایی مانند مرد ستارهای، کارگردان دیمین شزل از دیوارهای ۱۰ متری با عرض ۲۲۰ متر استفاده کرد تا صحنههای فضایی بهطور زنده فیلمبرداری شوند. این تکنولوژی نهتنها کیفیت تصویر را بالا برد، بلکه تعامل واقعیتری بین بازیگر و محیط ایجاد کرد.
در آینده، حتی ممکن است هوش مصنوعی وارد حوزه تدوین و طراحی صحنه شود؛ جایی که بتوان تنها با توصیف صحنهای، یک فضای دیجیتال کامل خلق کرد. اما نکتهی مهم این است که بسیاری از ترفندهای کلاسیک، همچنان الهامبخش باقی میمانند و در ترکیب با تکنولوژیهای نوین، سینمایی غنیتر و باورپذیرتر خلق خواهند کرد.
جمعبندی؛ جادوی بیپایان ترفندهای سینمایی
سینما، بیشتر از هر چیز، هنر فریب دادن ذهن مخاطب است—و این فریب نه از جنس دروغ، بلکه از جنس خلق واقعیتی است که حتی واقعیتر از زندگی بهنظر میرسد. در طول سالها، تکنیکها و ترفندهای سینمایی با ترکیبی از خلاقیت، علم و فناوری، دنیایی جذاب و شگفتانگیز را ساختهاند که قلب و ذهن ما را تسخیر کردهاند.
از معکوسسازی تصویر و آندر کرنکینگ تا فرشهای جادویی و دوربینهای معلق، از اتاق نور آلفونسو کوارون گرفته تا دیوارهای LED کریستوفر نولان، همه اینها نشاندهندهی این واقعیت هستند که برای ساخت یک لحظهی جذاب روی پردهی نقرهای، زحمتها و خلاقیتهای بینظیری پشت صحنه نهفته است.
این ترفندها نه فقط در فیلمهای پرخرج و بلاکباسترهای هالیوودی، بلکه حتی در تولیدات مستقل، تبلیغات و موزیکویدیوها نیز مورد استفاده قرار میگیرند. نکته جالب اینجاست که با وجود پیشرفت شگفتانگیز فناوری، هنوز هم بسیاری از ترفندهای کلاسیک سینما زندهاند و همچنان مورد استفاده قرار میگیرند. چرا؟ چون جواب میدهند!
پس دفعه بعدی که یک صحنهی باورنکردنی دیدید، به جای اینکه فقط بگویید «واو!»، کمی فکر کنید که چطور ساخته شده؟ شاید پشت آن یک دوربین ساده، یک بازوی رباتیک، یا فقط یک فرش کشیدهشده با ماشین بوده باشد.

سؤالات متداول
۱. آیا هنوز هم در سالهای اخیر از ترفندهای کلاسیک سینمایی استفاده میشود؟
بله! بسیاری از ترفندهای کلاسیک مانند تغییر سرعت، حرکت دوربین، خطای دید و آندر کرنکینگ هنوز در فیلمهای روز به کار میروند؛ چون به صرفه، مؤثر و باورپذیر هستند.
۲. چرا کارگردانها بهجای جلوههای ویژه دیجیتالی از این ترفندها استفاده میکنند؟
زیرا استفاده از تکنیکهای فیزیکی، حس واقعگرایی بیشتری به تصویر میدهد و بازیگرها هم بهتر با محیط ارتباط برقرار میکنند. در ضمن، این روشها هزینهی پایینتری هم دارند.
۳. ترفند «اتاق نور» در چه فیلمی استفاده شد؟
در فیلم جاذبه (Gravity) به کارگردانی آلفونسو کوارون، اتاق نوری به شکل مکعب LED طراحی شد تا بازیگران را در محیطی واقعیتر قرار دهد و توهم بیوزنی ایجاد کند.
۴. چگونه بدلکارها جای بازیگر را در صحنه عوض میکنند بدون اینکه متوجه شویم؟
با استفاده از موانع دیداری مثل ستون، مبل یا تغییر زاویه دوربین، بازیگر اصلی و بدلکار بهراحتی جابهجا میشوند و ما متوجه این تعویض نمیشویم.
۵. ترفند «خطای دید دوربین» چگونه کار میکند؟
در این تکنیک، بهجای حرکت سوژه، دوربین حرکت میکند. همین حرکت دوربین باعث میشود که بیننده تصور کند سوژه در حال حرکت است، در حالی که ثابت مانده است.
لطفاً اگر از این مقاله لذت بردید، نظرتان را بنویسید و با دیگر علاقهمندان سینما به اشتراک بگذارید.
فهرست مطالب
مقالات مرتبط
از دیدگاه بینندگان
بزودی | بروزشده